Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7329 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
anthropogenic
U
مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
metaphisical
U
مربوط به علم ماوراء طبیعت
lusus natarae
U
بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae
U
بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
channels
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
head crash
U
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
natures
U
طبیعت
nature
U
طبیعت
consubstantial
U
هم طبیعت
physio
U
طبیعت
physios
U
طبیعت
Mother Nature
U
طبیعت
inclination
U
طبیعت
qualities
U
طبیعت
temperament
U
طبیعت
temperaments
U
طبیعت
quality
U
طبیعت
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
freaks of nature
U
غرائب طبیعت
cycle of water
U
گردش اب در طبیعت
contrary to nature
U
بر خلاف طبیعت
naturalism
U
طبیعت پردازی
naturalism
U
طبیعت گرایی
earthiness
U
طبیعت خاکی
human nature
U
طبیعت انسان
second nature
U
طبیعت ثانوی
nature
U
طبیعت سرشت
hyperphysical
U
فوق طبیعت
hyperphyscal
U
مافوق طبیعت
natural endowments
U
بخششهای طبیعت
lusus natarae
U
غرابت طبیعت
naturalist
U
طبیعت گرا
naturalists
U
طبیعت گرا
naturalists
U
طبیعت شناس
still life
U
طبیعت بیجان
landscape architecture
U
معماری طبیعت
hydraulic cycle
U
گردش اب در طبیعت
hu man nature
U
طبیعت انسانی
natures
U
طبیعت سرشت
naturalist
U
طبیعت شناس
gift of nature
U
نعمت طبیعت
gift of nature
U
هدیه طبیعت
navigating
U
طبیعت ذات
navigates
U
طبیعت ذات
navigated
U
طبیعت ذات
navigate
U
طبیعت ذات
lusus naturae
U
غرابت طبیعت
tao
U
مسیر طبیعت
Mother Nature
U
طبیعت مهربان
animality
U
طبیعت حیوانی
against nature
U
مخالف طبیعت
metaphsical
U
طبیعت حکمتی
naturalistic
U
مبنی بر طبیعت بازی
metaphsics
U
دانش ماورای طبیعت
unnaturally
U
بر خلاف اصول طبیعت
i a the beauties of nature
U
من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
unnatural
U
بر خلاف اصول طبیعت
collision
U
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collisions
U
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
all nature looked green
U
طبیعت سراسر سبز بود
natural phenomena
U
حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
they are cured by nature
U
طبیعت انها را درمان میکند
four forces of nature
U
چهار نیروی بنیادی طبیعت
fantasticality
U
طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
natural selection
U
فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
humanist
U
مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
naturalism
U
فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
it occurs in nature as a gas
U
در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
Pre-Raphaelite
U
مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
nature
[of things]
U
سرشت
[ماهیت]
[خوی]
[ذات]
[طبیعت]
herbescent
U
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
anthroposophy
U
علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
denature
U
طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
Pre-Raphaelites
U
مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
earthliness
U
دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
natural philosopher
U
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
metaphysically
U
از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
catastrophism
U
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
U
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
physiocrat
U
کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
desert
U
[طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
physiocrats
U
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
strikes
U
برخورد
intersects
U
برخورد
intersect
U
برخورد
clashes
U
برخورد
clashed
U
برخورد
clash
U
برخورد
collisions
U
برخورد
osculation
U
برخورد
intersected
U
برخورد
criss-crossing
U
برخورد
criss-crosses
U
برخورد
criss-cross
U
برخورد
strike
U
برخورد
striking
U
برخورد
criss-crossed
U
برخورد
incidence
U
برخورد
strikingly
U
برخورد
impact
U
برخورد
impacts
U
برخورد
appulse
U
برخورد
reception
U
برخورد
confliction
U
برخورد
approached
U
برخورد
contacted
U
برخورد
stop
U
برخورد
approach
U
برخورد
contacting
U
برخورد
stopped
U
برخورد
contact
U
برخورد
stopping
U
برخورد
stops
U
برخورد
tangency
U
برخورد
ill favored
U
بد برخورد
receptions
U
برخورد
approaches
U
برخورد
contacts
U
برخورد
conflicted
U
برخورد
conflict
U
برخورد
attitude
U
برخورد
attitudes
U
برخورد
collision
U
برخورد
conflicts
U
برخورد
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
impact test
U
ازمون برخورد
impact strength
U
استحکام برخورد
zone of contact
U
محل برخورد
fall on
<idiom>
U
برخورد (بامشکلات)
knock-ups
U
برخورد کردن
impact sound
U
صدای برخورد
jct
U
محل برخورد
touche
U
اعلام برخورد
impact parameter
U
پارامتر برخورد
greets
U
درود برخورد
intersection point
U
محل برخورد
chatters
U
برخورد کردن
meeter
U
برخورد کننده
meet
U
برخورد کردن
chattered
U
برخورد کردن
chatter
U
برخورد کردن
My pride was wounded ( hurt) .
U
به غیرتم برخورد
chattering
U
برخورد کردن
affable
U
خوش برخورد
greet
U
درود برخورد
inelastic collision
U
برخورد ناکشسان
greeted
U
درود برخورد
crossing points
U
محل برخورد دو خط
affects
U
احساسات برخورد
conflux
U
همریزگاه برخورد
conflict of interest
U
برخورد منافع
collision rate
U
سرعت برخورد
take the blade
U
برخورد شمشیرها
collision rate
U
نرخ برخورد
affect
U
احساسات برخورد
collision rate
U
میزان برخورد
unsporting conduct
U
برخورد ناجوانمردانه
meets
U
برخورد کردن
head on collision
U
برخورد رودررو
tilt
U
منازعه برخورد
tilted
U
منازعه برخورد
tilts
U
منازعه برخورد
crossing point
U
محل برخورد دو خط
probability of collision
U
احتمال برخورد
effective collision
U
برخورد موثر
elastic collision
U
برخورد کشسان
elastic collision
U
برخورد الاستیک
electron impact
U
برخورد الکترونها
contiguity
U
برخورد تماس
accessible
U
خوش برخورد
coincidences
U
تطبیق برخورد
coincidence
U
تطبیق برخورد
collision frequency
U
فراوانی برخورد
impact hardness
U
سختی برخورد
impact force
U
نیروی برخورد
impact factor
U
ضریب برخورد
impact
U
برخورد کردن
impact effect
U
اثر برخورد
Recent search history
Forum search
1
tink and grow rich
1
19 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1
This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1
سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمیگردد یا فقط به piping
2
تعریف فونتیک چیست؟
1
معنی کنید: Residential Demand Side Management
1
life cycle ceremonies
1
اصطلاح من بهترینم این طبیعت من است
1
It's not business to you
1
afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com